همنورد

کوهنوردی

همنورد

کوهنوردی

و من اما  

خاکستر دل شکسته ام را بر یال اسبم می ریزم  

و تو  

اندوه اقیانوس  

بر کجای این سینه  

می ریزی... 

نظرات 3 + ارسال نظر
کامبیز سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

چی شد یک دفعه؟؟!!
دختر با نشاطی که اهل کوه و ورزش و موسیقی بود حالا دلش شکسته؟

دلش نشکسته که
این شعر و دوست داشتم همین...

کامبیز پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ق.ظ

شاید اگه به اون کنسرت نمی رفتین یاد این شعر هم نمی افتادین. احساسات آدم خوبا منتظر یک تلنگر کوچیکهُ !!!باید قلب پاکی داشته باشین که به این سرعت «شاعرانه» شدین!

نه ربطی به کنسرت نداشت
من دوستدار شعر و کتاب همیشه بودم . تو اون لینک های سمت راست این وبلاگ هم یه وبلاگ کتابهامون هست اونجا هم یه وبلاگ گروهیه که من هم گاهی وقتها می نویسم

[ بدون نام ] جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ق.ظ

اگه منظورتون« کتابهایی که می خوانیم» باشه؛ قبلنا به اون لینک سری زدم.خوب بود. اما با دیدن پاسخ شما در بالا یاد اون سوالات نمونه کامپیوتری افتادم!(سمت راست من یا سمت راست شما؟!)

سمت راست وبلاگ و گفتم که البته اشتباه گفته بودم :)) می شه سمت چپ صفحه .
با این آدرس دادن من خدا می دونه شما سر از کجا در بیارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد