همنورد

کوهنوردی

همنورد

کوهنوردی

هنگام شکستگی پا چه نکاتی را رعایت کنیم

تا اطلاع ثانوی به دلیل عارضه شکستگی مجبورم موضوع این وبلاگ را( کوهنوردی )  موقتا تعطیل کنم چون کوه نمی رم و درباره شکستگی پا ،عوارض ناشی از اون ،نحوه درمان ،نقش  تغذیه در بهبود شکستگی و کلا مسایلی که فرد مصدوم در روزهای اول به شدت احساس می کنه که باید بدونه بنویسم چون خودم که اون روزای اول بدجوری سردرگم و تشنه اطلاعات در این زمینه بودم . 

 

اول اینکه در همون ابتدای وقوع حادثه وقتی که هنوز نمی دونیم ایا ضربه وارده منجر به شکستگی شده یا نه اگر درد داشتین و به قدری بود که وزنتون رو نمی تونستین تحمل کنید باید به پای اسیب دیده فشار وارد نکین پس نباید روش راه برین  

دوم محل آسیب دیده رو با یه کیسه محتوی یخ خنک کنین این کار را در همون ابتدا انجام بدین چون تاثیر زیادی در جلوگیری از تورم داره ، هر 3 تا 4 ساعت به مدت  20 دقیقه این کار رو انجام بدین و پای آسیب دیده رو بالاتر از سطح بدن قرار بدین  

 

همین دو کار باعث می شه که پای آسیب دیده ورم نکنه و مثلا اگه بعد از رادیولوژی مطمئن شدین که شکسته پاتون رو گچ می گیرن و دیگه مجبور نیستین صبر کنین که تورمش بخوابه  

شگستگی پاشنه و قوزک

امروز روز موعود بود درست ۶ هفته س که پام تو گچ بوده صبح اول رفتم رادیولوژی که عکس بگیرم و با عکس برم پیش دکترم که دیگه اونجا معطل نشم خلاصه رفتیم بیمارستان و عکس و نوشت و بعد از اینکه عکس آماده شد هوس کردم که به همین دکتر هم نشونش بدم و نظر اونم بدونم . 

پرسید : دکترت کی بوده ؟ 

گفتم : دکتر بدیع زاده  

: کامران  

: بله کامران بدیع زاده ( ظاهرا می شناختش )

؛ خوب کامران بهت نگفت عوارض این شکستگی چیه و بعد ها چه مشکلاتی خواهی داشت  

:نه چیزی بهم نگفتن ولی اگه ممکن شما بهم بگین 

: خوب راستش شکستگی قوزکت خوب می شه ولی پاشنه جای خطرناکیه و معمولا این شکستگی باعث معلولیت می شه به احتمال زیاد ارتروز می گیری و تا آخر عمرت باهاش درگیری ...

: یعنی ممکن نتونم راه برم ؟!! 

: چرا ولی درد شدید داری و مثلا صد قدم بری باید بشینی استراحت کنی . باید فیزوتراپی کنی به مدت زیاد 

 

اصلا انتظار این حرفو نداشتم کلی حالم گرفته شد . دست از پا دزارتر رفتم بیمارستان پارس پیش دکتر خودم دکتر ساعت ۱۲ می اومد و من باید ۱.۵ ساعت منتظر می موندم و مدام به حرفای اون دکتره فکر می کردم فکر این که تا اخر عمر باید حسرت کوهنوردی و بکشم و اینکه آیا صبح ها  دوباره می تونم تو پارک بدوم داشت دیونم می کرد خلاصه دکتر اومد و رفتم تو اتاق عکس ها رو یه بار دیگه نگاه کرد گفت گچ و باز کن بعد عکس بگیریم ، گچ و که برام باز کردن قیافه پام دیدنی بود اصلا انگار پای من نبود هیچ شباهتی با پای راستم نداشت عضلاتم آب شده و هنوز انگشتام ورم داره و مثل چوب خشک شده .  

باید یک ماه دیگه با عصا راه برم دکتر گفت که باید کم کم وزنتو روش بندازی و تو آب راه بری  

پرسیدم اوضاع پام کلا چطوره با توجه به اینکه شکستگی پاشنه می گن عوارض داره ؟ 

گفت : خوب درسته ولی باید بگم شانس اوردی که شکستگیت داخل مفصل نبوده بنابراین نگران نباش البته احتمال ارتروز هم هست ولی مثلا 10 درصد، با نرمش و آب درمانی کم کم راه می افته برو و  این کارا رو انجام بده و یک ماه دیگه بیا   

 

این همه نظرات متفاوت!!  البته من همون دو ماه پیش هم کلی تحقیق کردم و آخرش به این دکتر اعتماد کردم نمی دونم چرا احساس درونیم بهش اعتماد داره و من احساسم هیچ وقت بهم دروغ نگفته . 

 

امیدوارم به بهبودی ....

کلاس سنگنوردی

 روز اول کلاس رو رفتیم پای چشمه عظیمیه اول مباحث تئوری و ابزار سنگ توضیح داده شد و بعد فرود با صندلی و هشت . همه فرود اومدیم و چه قدر هم لذت بخش بود.

روز ۲ مهر رفتیم بند یخچال ، قرار بود بریم سنگ آلبرت ولی اونجا شلوغ بود و آقایون کلاس داشتند ، بعدش قرار شد بریم سنگ مریم و اونجا بعد از اموزش های تئوری قرار شد تو کُرده های دو نفره صعود کنیم . من سر طناب رفتم و تقریبا نیم متر مونده بود که برسم بالا که یهو زیر پام خالی شد و پاندول شدم و یه سه چهار متری اومدم پایین و آه از نهادم بلند شد چون نمی دونم چی شد ولی احساس کردم مچ پام خورد شد، خلاصه طناب و شل کردن و اومدم پایین ، تو عمرم یه همچین دردی نکشیده بودم ...  

روز اول که تو شوک بودم قضیه خیلی جدی نشده بود تا اینکه رادیولوژی و سی تی اسکن نشون می داد که شکستگی از دو جاست و همچین سرسری هم نیست . پاشنه و مچ و تکه های ریزی که از ساختار اصلی جدا شده و کاریش نمیشه کرد ( استخونه مچ پام لب پر شده بود) تا اینکه یه دکتر بهم گفت که احتیاج به جراحی داری و پلاتین. پشتم لرزید و اولین سوالی که ازش کردم بی درنگ این بود: دکتر می تونم با این پا دوباره کوه برم ؟

" بذار با هم روراست باشیم این پا دیگه یه پای معمولی نمیشه و باید خیلی مراعاتشو بکنی و کوهنوردی و بزاری کنار"

یعنی چی ؟ مگه چه بلایی سر پام اومده ؟ ! بغض راه نفسمو گرفت ولی خیلی خودداری کردم که سرازیر نشه . برگشتیم خونه و با دیدن مامان دیگه بغضم ترکید بیرحمانه بهش گفتم که " دیگه خیالت راحت ، دیگه از این به بعد می شینم تو خونه تا همیشه نگران نباشی ، این پا دیگه به درد کوهنوردی نمی خوره " اشک مامانم در اومد و خودم هم زدم زیر گریه... 

 یکی دو ساعت بعد من بودم و تلفن و یه دفترچه و پیدا کردن لیست دکتر های ارتوپد شهر و تماس گرفتن و پیدا نکردن و القصه ...

به گچ گرفتن توصیه کردند و البته بعد از این که ورم شدید پام خوابید گچ  گرفتیم . همیشه شنیده بودم که ادمیزاد به هر وضعیتی عادت می کنه ولی با گذشت چند روز من هنوز هیچ عادتی به این وضعیت نکرده بودم . برای ابتدایی ترین کارها نیاز به کلی صرف انرژی داری و از دیگران باید کمک بگیری و این کار برای من خیلی سخت بود منی که جزو آدمهای پر جنب و جوش شاید به حساب می ام .

روزای اول دوست داشتم فقط بخوابم و طی شدن ساعت های روز و نبینم به شدت شکننده شده بودم و دوست داشتم گریه کنم . روزی صد تا تلفن و باید جواب می دادم و شرح حادثه رو توضیح می دادم و به همدردی دوستان گوش می کردم دیگه فکم درد می گرفت و اعصابم به هم می ریخت . خلاصه یک هفته که گذشت کم کم حالم بهتر شد بدون کمک هم می تونستم از پله بالا برم و این خودش خیلی بود.

وقتی نمی تونی خیلی جنب و جوش داشته باشی ، به پیرامونت زیاد دقت می کنی ، اینکه حفاظ پنجره ی اتاقت چند تا میله داره و یا پیش دستی که توش میوه می خوردی همیشه ، پشتش دو تا فیل خیلی کم رنگ داشته  که خرطوم هاشون و به هم چسبوندن و تو هیچوقت ندیده بودی و ... خلاصه برنامه روزانه ت که بهم می خوره تا چند روز گیج می شی و یک هفته گذشت تا از این گیجی در بیام .

تجربه جدید و سختیه مثل اینکه از خط تولید پرت شدم بیرون و دارم به بقیه نگاه می کنم . باید 6 هفته تو گچ باشه بدون احتساب ۸ روزی که تو آتل بود. 

 

دو روز دیگه این ۶ هفته طولانی تموم می شه و البته هنوز نمی دونم چی میشه احتمالا فیزوتراپی و آب درمانی و .... 

 

"قدر سلامتیتون و بدونین " این جمله از اون حرفاس که تا یه بلایی سر آدم نیاد معنیشو درک نمی کنه . من الان با تمام وجودم حسش می کنم.