کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

هزار و یک شب

 

 

 

 هزار و یک شب 

نویسنده : عبدالطیف طسوجی تبریزی 

ناشر: اشارات طلایی 

۱۰۰۰ صفحه ۲۲x29 cm

 

اسم داستانهای هزار و یک شب و شهرزاد قصه گو تقریبا نامی آشنا در سراسر جهان است . به سراغ قدمت این داستانها که بروید با روایات و نظرهای بسیارگوناگون و گاه متضادی روبرو میشوید.  

  

نسخه کتابی که اکنون در دست ماست ( البته بعد از انقلاب با اندکی سانسور ) ترجمه عبدالطیف طسوجی تبریزی است که در زمان محمد شاه و پسرش ناصرالدین شاه از عربی به فارسی ترجمه شده و به چاپ سنگی رسیده است. 

 

به گفته علی اصغر حکمت ، وزیر معارف دوره رضاه شاه ، که یکی از پژوهشگرانی است که در باره هزار و یک شب تحقیقات بسیاری کرده است ، این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به فارسی (پهلوی) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده است. 

 

بهرام بیضایی از دیگر کسانی که دراین زمینه کار کرده است ، در جواب به شرق شناسانی که ریشه هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت می دهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمی آورند چنین می گوید:  

" هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.  

 

برای معرفی کتاب ناچارید داستان بنیادین را بگویید، چنانکه بیش از هزار سال پیش مسعودی و ابن ندیم چاره ای جز تألیف خلاصه داستان بنیادین برای توضیح کل کتاب ندیده اند " .  

حرف بیضایی این بود که تصور کتاب هزار و یک شب بدون همین قصه اصلی یا چنانکه او دوست داشت بگوید قصه "بنیادین"، ممکن نیست. شما می توانید هر قصه دیگری را از هزار و یک شب حذف کنید بی آنکه کتاب آسیبی ببیند اما اگر داستان بنیادین را حذف کنید هویت کتاب از دست می رود. 

 

به نظر من ، اینکه شهرزاد اهل کدام تبار بوده زیاد مهم نیست . داستانهای هزار و یک شب در طول سالیان متمادی نسل به نسل بازگو شده و هر تبار و قومی داستانی به ان افزوده و رنگ و بویی به آن بخشیده و داستان سرزمین خود را در دهان شهرزاد قصه گو نهاده و به جهانیان ارسال کرده است.

  

محمد بهارلو ، داستان نویس ، سالهاست که مشغول تحقیق در این زمینه است و قصد انتشار نسخه جدیدی از کتاب هزار و یک شب را دارد. وی معتقد است که قسمتهایی از این کتاب سانسور شده است و در صدد بر آمده که این قسمتها را پیدا کند و همین انگیزه نقطه گذاری و مقدمه نویسی و چاپ مجدد کتاب را فراهم آورده است.  

 

بهارلو نکته جالبی درباه داستانهای هزار و یک شب می گوید :  

 

«در هزار و یک شب سخن گفتن مساوی با زندگی و سکوت برابر با مرگ است. اگر توانستی قصه بگویی زنده می مانی. قصه گفتن یا حدیث ساختن نوعی اعتراف کردن و وصیت گزاردن است؛ یک جور بیاینه پیش از مرگ است. قبل از مرگ، زیر تیغ به هر کس مجال داده می شود قصه بگوید و با قصه گفتن جان خود را از مهلکه در ببرد. قصه گفتن حق محترمی است. نه فقط شهریار خون ریز بلکه حتا عفریتی که بچه اش به تصادف و به سهو کشته شده، به کشنده فرزنده خود مجال قصه گفتن می دهد.»

 

داستان اصلی یا به قول بیضایی داستان بنیادین بدین گونه است که : 

 

دو شاهزاده برادر ، به نامهای شهریار (یا شهرباز)  و شاه زمان ، مورد خیانت زنان خود قرار می گیرند شاه زمان ترک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر می شود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح در می اورد و بامداد دستور قتلش را می داد . 

 تا اینکه دیگر دختری در شهر نمی ماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیا زاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیاورد.  

شهرزاد همان شب به شهریار می گوید که خواهری دارد که هر شب با قصه های او به خواب می رود و درخواست می کند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار اخر برایش قصه بگوید .  

دنیا زاد می اید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند ، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد می کند و این قصه گویی ها هرشب ادامه پیدا می کند ...... 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:52

سال جدید را با چه کتاب خوبی شروع کردید. و چه روز خوبی.
من از وجود دنیازاد بی خبر بودم. فکر می کردم فقط برای شاه قصه می گوید. هر چند بهانه ی وجود دنیازاد خیلی بهتر است. شاید شاه اجازه داستان گفتن به شهرزاد نمی داد.

نکته جالب در این کتاب حکایات تو در تو است .هر داستانی در نیمه به داستان دیگری گره می خورد و جالب این است که اصلا هم ازر دهنده نیست و خواننده دچار سردرگمی نمی شود.

محسن یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:47

این هم از زرنگی شهرزاد است. شهریار ها همیشه فکر می کنند که خودشان آخر عقل و شعورند. غافل از این که آخر عقل و شعورند. البته آخر ینی آخر. نه به معنی امروزی آن که ینی اول.

در این داستان بیش از همه چیز خرد ستودنی شهرزاد جالب است

پروانه دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

به به !
چشممان به دیدن شما روشن شد.

امیدوارم سال پر از شاد و تندرستی داشته باشید

چه کتاب خوبی دوباره بر می گردم
و سپاسگزارم

سلام عید شما مبارک

مرسی از محبتتون
شاد باشید

محسن دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:42

پست قبلی شما سیذارتها بود در سیزده فروردین سال گذشته. امیدوارم قبل از سیزده نود و دو باز هم شما را ببینیم.

اره تصادف جالبی بود .

من هم امیدوارم

فرشته دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 14:14 http://fershteh.aminus3.com/

سلام
وچقدر این کتاب رو دوست دارم در تمام کتاب داستان زنیست که بی نهایت با هوش هست وبا اقتدار وسعی زیاد سعی می کند گره این زندگی ونجات خودش رو بیشتر وبیشتر کند...
سال جدید مبارک

مسافر پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:18 http://cheshmdarraham.blogfa.com/


علاوه بر ترجمه حاضر که خوب قدیمی است اخیرا ترجمه ابراهیم اقلیدی توسط نشر مرکز هم چاپ شده است که به قیمت 100 هزار تومان! در دسترس است

فرناز جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:31 http://farnaz.aminus3.com

سالها و بارها فکر کرده بودم که چرا این کتاب را نخوانده ام .. نوعی و نسخه ای بالاخره !! حدود سه سال پیش بالاخره شروع به خواندنش کردم . تا نیمه بیشتر رفته بودم که سفری پیش آمد و چهار ماه طول کشید .. برگشتم همزمان شد با بیماری و بیمارستان و ماجراهای آن ! عجیب اینکه تا همین لحظه فراموش کرده بودم . خواندن این یادداشت هزارتوهای دلنشین کتاب را به یادم آورد و اینکه بسیار جذابتر از تصورم بود و میشد که بگیری دستت و صبح تعجب کنی از روشنی هوا و سردرد خودت ... چقدر دور .. چقدر نزدیک .. چقدر عجیب .

اتفاقا خوبی این کتاب این است که می توان هر بار که از جلوی کتابخانه رد می شوی برش داری و مثلا دو تا از داستانها را بخوانی و ادامه را به ماههای بعد بسپری

پروانه جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:30 http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

نمی دانم مرجع شما از پژوهش بهرام بیضایی کدام است ولی کتابی به نام " ریشه یابی درخت کهن» از ایشان دارم که در آن بیضایی نوشته است:داستان مادرِ هزار و یکشب همان داستان مادرّ بنیادین کتاب نابود شده ی «هزار افسان» است و در این کتاب می کوشد نشان دهد که« این شهرزاد و دین آزاد و شهریار، همان شهرناز و ارنواز و ضحاک اسطوره ی باستان هستند»

و دلایلی با منبع و مرجع می نویسد ایرانی ها در بسیاری هر چیزی گویند هزار و.... هنوز هم در هزاره ها منتظر اتفاقات بزرگ هستند ولی برعکس عرب ها اعداد تام را نحس می دانستند و در این ترجمه به عربی به هزار و یک تبدیل شده است!

شرح کتاب در این ستون نمی گنجد

ممنون از اطلاعاتی که دادید خانم پروانه
من در مصاحبه ای که یکی از سایتها با بیضایی انجام داده بود اون مطالب رو خوندم.
من هم در یاداشتهایی که خواندم به این نکته اشاره شده بود که شخصیتهای اهورا ، اهریمن ، پری و یا تهمورث در ترجمه عربی به شیطان و عفریت و ... تغییر کرده و به بعد به همین شکل در نسخه فارسی آمده است

پروانه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:12

این نکته ی که از بهارلو آورده اید خیلی قشنگه

شوربختانه مقداری از همین کتاب طسوجی را خوانده ام شما همه داستان هاشو خوندید؟ چه خوب که شما در باره این کتاب نوشتید حتما باید وقتی بگذارم و داستانهاشو بخونم.

نسخه ای که مسافر گرامی از آن گفته اند هم باید کتابی دیدنی باشد با این بها حتما کتاب پر آب و رنگی است!

موافقم.... نکته ای که بهارلو متذکر شده بسار خردمندانه است و به حق هم در جای جای داستان دیده می شود.

من هم همه داستان را نخوانده ام ولی تصمیم دارم که تمامش کنم.

متاسفانه من ترجمه ابراهیم اقلیدی را ندیده ام ... مشتاق هستم که ببینم به احتمال زیاد این نسخه باید با نقاشی باشد

در کل خوشحالم که پسندیدید خانم پروانه عزیز

کوروش کیانی دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:37 http://zartusht.iranokb.com

درود بر شما

و سپاس از وبلاگ مفید و پر بهرتون،

من یک ساله که به دنبال کتاب ( بندهشن و ارداویراف نامه ) میگردم،

و امروز اتفاقی در این پست از شما این کتاب رو دیدم:

http://ketabamoon.blogsky.com/1390/04/08/post-249/

خواهشاً در این باره منو راهنمایی کنید.

سپاس فراوان.

سلام

اینجا یک وبلاگ گروهی است . بهتر است کامنت خود را زیر همان مطلب می نوشتید که نویسنده توضیحات لازم را بدهند. چون من در این باره اطلاعاتی ندارم .

موفق باشید

محسن شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:13

اشکالی داشت اگر ناشر و تعداد صفحات و قیمت کتاب را هم می نوشتید و عیش ما را کامل می کردید؟

چشم حتما امشب می نویسم

زهرا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:27

سال جدید کم فروغ ظاهر شدید.

جبران میشه

مریم چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:48

با سلام و تبریک سال نو
من دوره 2 جلدی این کتاب رو دارم و فقط جلد اولش رو خوندم . داستانهای مرتبت و تو در تو که به شدت با افسانه و داستان های حوری و جن و عفریت و ... آمیخته است و در عین حال جذاب و خواندنی .

رضوانه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:36

مرسی به درددم خورد برای کار دانشگام

چه خوب.

ساناز جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:31

با سلام من هم مى خواهم که توى سریال هزار یکشب بازى کنم و بازیگر باشم جلد هزار یکشب پاره شده جدید مى خواهم توى کار بنیادین کار کنم ادرس خونه کرم اولیا لو بهم بدهید محل کار ادرس کرم أولیا لو باشم که رو با کرم نباشد من مى خواهم که باهاش با شم ادرس خونه رو خانم بدهید ؟جواب بدهید !

من متاسفانه نمی دانم کرم اولیا کیست و آدرسش کجاست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد